قاریان و حافظان قرآن هم مانند هر گروه دیگری خوب و بد دارند؛
دسته اول: قرآن را برای خود همچون کالا و سرمایه ای برای بدست آوردن دنیا قرار می دهند، که به وسیله آن پادشاهان را به خود جذب می کنند و می دوشند و بر مردم گردن فرازی می کنند.
دسته دوم: الفاظ و حروف قرآن را حفظ می کنند اما حدود و احکام آن را رعایت نمی کنند. براى خودنمائى و هنگام سودجوئى از آن استفاده می کنند و در دیگر اوقات پشت سر می اندازند و کاری به آن ندارند. مانند سوارکار که هنگام سواری ظرف آب خود را پشت سرش می اندازد.
دسته سوم: کسانی که داروى قرآن را بر درد قلب خویش مىنهند. خواندن قرآن و تامل در معانی بلند آن و به کار بستن احکام و رهنمود های آن، خواب و خوراک را از یاد آنان برده است. به خاطر این گروه خداوند بلا ها و شر دشمنان را از مردم می گرداند. اما این گروه، مانند جواهرات گرانبها کمیاب اند.
(با اقتباس از حدیثی از امام باقر علیه السلام: کافی627/2، امالی صدوق/202، خصال142/1، وافی1706/9، مرآة العقول516/12، بحار187/89)
مرحوم ابن قولویه در مقدمه «کامل الزیارات» می نویسد:
و لم أخرج فیه حدیثا روی عن غیرهم إذا کان فیما روینا عنهم من حدیثهم ص- کفایة عن حدیث غیرهم و قد علمنا أنا لا نحیط بجمیع ما روی عنهم فی هذا المعنى و لا فی غیره لکن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته و لا أخرجت فیه حدیثا روی عن الشذاذ من الرجال یؤثر ذلک عنهم عن المذکورین غیر المعروفین بالروایة المشهورین بالحدیث و العلم
از عبارات مرحوم ابن قولویه در مقدمه کامل الزیارات این طور برداشت می شود که وی نه تنها از معروفین به علم و حدیث - که از ثقات هم بالاتر اند - روایت کرده است بلکه از شذاذ هم روایت نکرده است ولو ثقه هم باشد، پس ایشان ملاک های سختگیرانه تری برای احادیث کامل الزیارات داشته اند، در آنجا می فرماید که از کسانی که اهل روایت است، روایت نکرده و معنای آن شاید این باشد که از کسانی که فقط اهل روایت حدیث ان، حدیث خوان ان، اهل درایت و فهم حدیث نیستند روایت نکرده است، بلکه از علما روایت کرده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
هذه رسالة تشتمل على مسائلَ ادّعى فیها الشیخُ الإجماعَ مع أنّه نفسَه خالف فی حکم ما ادّعى الإجماعَ فیه ، أفردناها للتنبیه على أنْ لا یَغْترّ الفقیهُ بدعوى الإجماع، فقد وقع فیه الخطأُ و المجازفةُ کثیراً من کلّ واحدٍ من الفقهاء سیّما من الشیخِ و المرتضى رحمهما الله.
1- فممّا ادّعى فیه الإجماعَ مِن کتابِ النکاحِ دعواه فی الخلاف الإجماعَ على أنّ الکتابیّة إذا أسلمت و انقضتْ عِدّتُها قَبلَ أن یُسلِمَ الزوجُ یَنْفَسِخُ النکاحُ و قال فی النهایة و کتابَی الأخبار: لا ینفسخُ النکاحُ بینهما، و لکن لا یُمَکّنُ من الدخولِ علیها لیلًا، کما فی الروایةِ.
2- و منها: أنّه ادّعى فیه الإجماعَ على کَراهةِ وطء الأمة إذا اشتراها حاملًا. و أفتى فی النهایةِ بالتحریمِ قبلَ مُضیّ أربعةِ أشهرٍ و عشرةِ أیّام.
3- و منها: أنّه إذا ملک الرجلُ أمةً و لمسها، أو نظر منها إلى ما یَحْرُمُ على غیرِ المالک، قال فی الخلاف: تحرم على أب اللامسِ و ابنِه، و کذلک تحرمُ أُمّها و إنْ علتْ و بنتُها و إنْ سفلتْ على المولى؛ مُحْتَجّاً بإجماعِ الفرقةِ. و فی موضعٍ آخر مِن الکتاب خصّ التحریمَ بالنظرِ إلى فَرجِها.
شاید بهترین تفریح یک طلبه در دوران تحصیل، گعده هایی باشد که دور هم جمع می شوند و مسائل مختلفی را مطرح می کنند، گه گاهی طنز را هم چاشنی آن می کنند ...
گاهی اوقات سر و صدای طلاب بلند می شود، احتمالا سر بحثی به توافق نرسیده اند و یا یکی می خواهد حرف خود را به کرسی بنشاند ...
گعده خوب است اما بعضی اوقات زیاده روی در همنشینی ها و گعده های بی نتیجه باعث اتلاف وقت طلاب می شود...
اهل علم هم آفات خاص خودشان را دارند که شخصیت پرستی یکی از آن ها است و به نظر حقیر از اساسی ترین آفاتی است که طلبه را از حق گرایی و حق محوری به دیگر سو می راند. این آفت را در گعده ها زیاد دیده ام.