یادداشت های سید علی موسوی

۱۱ مطلب با موضوع «یادداشت ها» ثبت شده است

حقانیت و حقیقت بهشت و دوزخ - 2

حقانیت و حقیقت بهشت و دوزخ - 2

«پیامبران حیله گر!!»

-----------------------

دوم: فلاسفه مشاء

مشائیان اکثریت فلاسفه را تشکیل می دهند، آنان همه آنچه در دین اسلام از نعمت های بهشتی و حور و قصور وارد شده است را به لذت های روحی - بعد از جدا شدن روح از بدن - تأویل می کنند و آن را همان کمالات و معلوماتی که در دنیا به دست آورده اند، می دانند، و معتقدند سعادت و ثواب و بهشت انسان همین لذتهای روحی است.

و کسانی که جاهل اند و این علوم و کمالات را به دست نیاورده اند در رنج و حسرتِ نداشتنِ این علوم هستند و بدبختی و عقاب و جهنم ایشان همین رنج و حسرت است. 

آنان در دنیا همواره به دنبال ارضای تمایلات جسمی خود بودند و در تاریکی های عالم طبیعت فرو رفته بودند لذا ادراک آن لذت و این رنج را - چنانچه شایسته بود - نمیکردند اما بعد از جدا شدن روح از بدن همه‌ی اینها برای او آشکار می شود.

و از آنجا که بیشترِ مردم، عوام بودند و خبرى از لذت ها و رنج های روحی نداشتند، در کتابهای آسمانی و حکمت های پیامبران این لذت های جسمانی و رنج های بدنی را براى تشویق آن ها به طاعات و کارهای نیک و ترساندن ایشان از گناهان و بدی ها ذکر کردهاند.

بنابراین از باب استعاره و مجازگویی، از آن لذت های روحی تعبیر به «حوریه ها» و «قصرها» و «میوه ها» و «رودها» و از رنج های روحی تعبیر به «زقوم» و «ضریع» و «حمیم» و «نار» و مانند آن کرده اند.

چنانچه ابن سینا در رساله مبدأ و معاد تصریح به آن کرده و در شفا - از ترس علمای اسلام - معاد جسمانى را حواله به صاحب شریعت نموده است.

و کسى که اندکی شعور و تدیّن داشته باشد، هنگامی که به اعتقادات باطل و سخنان واهی فلاسفه رجوع میکند، می فهمد که بیشتر آنها با ایمان به شرایع پیامبران سازگار نیست.

کسانی که به اصول آنان معتقدند و به ناچار، به معاشرت با مسلمانان گرفتار شدهاند، از ترس قتل و تکفیر، چند کلمه ای از ضروریات دین به زبان می آورند و در دل خلاف آنها را معتقدند: ﴿یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ﴾.

و گاهى از روی تمسخر بعضى از اصول دین را بیان می کنند اما هنگامی که با شاگردان و خواص خود خلوت می کنند، می گویند: ﴿إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ﴾.

و به ایمان ظاهرى قناعت کردهاند: ﴿یُرْضُونَکُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبى قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فاسِقُونَ﴾.

و آنان که به این عقاید باطله به تقلید فلاسفه و شبهات شیطانی قائل شدهاند در این باب معذورند زیرا کسی که:

معتقد باشد از واحد جز واحد صادر نمی شود،

و بگوید هر حادثى مسبوق به ماده است،

و بگوید آنچه قِدَمش ثابت شد عَدَمش مُحال است،

و عقول و افلاک و هیولاى عناصر را قدیم بداند،

و انواع متوالده را قدیم بداند،

و اعاده معدوم را محال بداند،

و افلاک را به یکدیگر متصل داند و فاصله میان آنها قائل نباشد،

و خرق و التیام در فلکیات را مُحال بداند،

و عنصریات را در افلاک مُحال بداند،

و معتقد به امثال این اعتقادات باطل باشد، چگونه می تواند اذعان کند به آنکه:

خداوند فاعل مختار است و آنچه بخواهد انجام می دهد؟

و عالَم و آدم حادث اند؟

و اذعان به حَشر جسمانی کند؟

و اینکه بهشت در آسمان است و حور و قصور و بناها و مساکن و درختان و رودها دارد؟

و اینکه آسمانها شکافته میشوند و پیچیده میشوند و ستارگان بىنور میشوند و فرو میریزند بلکه همه از بین می روند؟

و اینکه ملائکه جسم اند و بال دارند و آسمانها مملو از آن ها است و به زمین مىآیند و بالا میروند؟

و اینکه حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله به معراج رفت و عیسى علیه السّلام و ادریس به آسمان رفتند؟

و همچنین بسیارى از معجزات انبیاء و اوصیاء از شق القمر و زنده کردن مردگان و رد شمس و طلوع خورشید از مغرب و خسوف و کسوف در غیر وقت مقرر و جارى شدن رودهای بزرگ از سنگهاى کوچک و فرو بردن خروارها چوب و ریسمان توسط عصاى موسى و امثال اینها؟

پس معلوم شد که اعتقاد به اصول فلاسفه با اعتقاد به بیشتر ضروریات دین سازگار نیست پس یا باید منکر نبوت پیامبران بشوند و یا آنان را - العیاذ باللّه - حیله گران و مکارانی بدانند که در تمام عمر به دنبال این بوده اند که مردم را به گمراهی و جهل مرکب بکشانند و باطل را در لباس حق به مردم نشان دهند.

و عجیبتر از همه، عده ای که خود را از اهل شرع به شمار می آورند و توجه ویژه ای به انجام آداب و مستحبات دارند، کتاب های فلاسفه را از روى اعتقاد درس می گویند و شنیده نشده است که در مقام ردّ و انکار و پاسخ به شبهات فلاسفه درآیند.

و اگر کسى که بر صاحبان این عقاید لعن کند، بدگویی وی را می کنند و افتخار مىکنند که ما از جمله لعن کنندگان نیستیم: ﴿یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ﴾.

پس در اصل «بهشت و دوزخ جسمانى» شکى نیست و کسى که انکار کند «کافر» است.

.

برگرفته از: حق الیقین، علامه مجلسی؛ باب ششم، فصل چهاردهم.

.

در ادامه به نظر متکلمان می پردازیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی
حقانیت و حقیقت بهشت و دوزخ - 1

حقانیت و حقیقت بهشت و دوزخ - 1

«بازی با دین مبین اسلام»

-----------------------

ایمان به «بهشت و دوزخ جسمانى» به همان صورت که در آیات و روایات متواتر تصریح شده است، از «ضروریات دین اسلام» است. و کسى که مطلقاً بهشت و دوزخ را «انکار» کند - مانند «ملحدین» - یا آنها را «تأویل» کند - مانند «فلاسفه» -، بی شک «کافر» است.

فلاسفه در این مورد به دو گروه تقسیم می شوند:

فلاسفه اشراق:

اشراقیان به «عالم مثال» معتقدند. آنان در ظاهر به بهشت و دوزخ و ویژگی های آن - که در شرع وارد شده - اعتقاد دارند، اما نه در این بدن جسمانى و نه به این صورت که آن بهشت و دوزخ، اجسامى هستند از قبیل اجسام این دنیا.

بلکه «عالم مثال» عالمى است متوسط میان «عالم جسمانیات» و «عالم مجردات». مانند «عالم خواب» و «صورى که در آب و آینه دیده می شود». پس «ثواب» و «عقاب» مانند «خواب خوب» و «خواب پریشان» خواهد بود. و این «مخالف صریح آیات و اخبار بی شمار» و «بازی کردن با دین مبین اسلام» است.

اگر بگویند که: بسیارى از مسلمانان در عالم برزخ به «مثال» قائل شدهاند.

جواب گوئیم که اینجا دو تفاوت وجود دارد:

اول: آنچه که آن‌ها قائل شدهاند مستلزمِ «انکارِ بازگشت بدن ها» در محشر نیست و مستلزم «رد آیات و اخبار صریحِ حشرِ جسمانى» نیست.

دویم: عالمِ مثالى که ایشان به آن معتقدند غیر از این مثال است که شما به آن اعتقاد دارید. آنها می گویند «بدن مثالى» جسمِ لطیفى است مانند اجسام ملائکه و جن. و روح در عالمِ برزخ به آن جسم تعلق می گیرد و تأویل به عالمِ خواب و خیال نمىکنند.

برگردانی از حق الیقین، علامه مجلسی، ص466

در ادامه به نظر فلاسفه مشاء می پردازیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی
دقت در مطالعه و تحلیل تاریخ!

دقت در مطالعه و تحلیل تاریخ!

آقای مهدی فرمانیان رئیس دانشکده مذاهب در دانشگاه ادیان و مذاهب به تاریخ چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴ مصاحبه ای با خبرگزاری «مهر» انجام داده که در سایت این خبرگزاری با عنوان «بررسی سیره علمای شیعه دربرخورد با اهل سنت» درج شده است. در میان سخنان ایشان نکته ای نظر بنده را جلب کرد:

خبرنگار: در دوران صفویه که یک حکومت شیعی با وسعت زیاد تشکیل شد و علما نیز در دربار جایگاهی داشتند، همان سیره تقریبی علمای سلف حفظ شد؟

فرمانیان: به صورت کلی علمای دوره صفویه دو دسته بودند؛ عده ای از علمای آن دورهمعتدل و تقریبی بودند و عده ای از علما اخباری بودند، خود علمای اخباری هم دو دسته می شدند، اخباری های معتدل و اخباری های تند؛ مثلا شیخ حر عاملی و علامه مجلسی جزو اخباری های معتدل هستند و اهل سنت را مسلمان می دانند و ارتباط با آن ها را لازم و جایز می دانستند یعنی احادیث ائمه را در ارتباط با اهل سنت قبول داشتند. اما عده ای از اخباری ها تند بودند که بین خود شیعه هم اختلاف ایجاد کردند، مثلا میرزا محمد اخباری، که بالای منبر به مجتهدین توهین می کرد یعنی کاری که الان الهیاری انجام می دهد، که به علما توهین می کند. آن زمان میرزا محمد اخباری آن کار را می کرد. و در یک جلسه دعوایی رخ داد بین میرزا محمد اخباری و طرفداران اصولیون و در همین جا میرزا محمد توسط شیعیان اصولی کشته می شود. در زمان قاجار فضا بهتر می شود چون تفکر ملاصدرا کم کم ظهور و بروز پیدا می کند.

********
نکته ای که در صدد بیان آن هستم این است که میرزا محمد اخباری متولد 1178 است و با فتحعلی شاه قاجار مراوده داشته است، اما آقای فرمانیان وی را از علمای دوره صفوی می داند و این در حالی است که حکومت صفویه در 1135 پایان یافت. یعنی میرزا محمد 43 سال بعد از فروپاشی صفویه به دنیا آمده است.
ضمن اینکه مقایسه الهیاری و میرزا محمد ‫#‏اخباری‬ کاملا بی ربط است، میرزا محمد یک رجل علمی و صاحب تالیفات بسیاری است و به بحث و مناظره رو در رو با بزرگترین رجال شیعه معاصرش مانند شیخ جعفر کاشف الغطا و سید علی طباطبایی صاحب ریاض می پردازد نه مانند الهیاری که در آن سر دنیا نشسته و نفس کش می طلبد.

لینک مطلب: 
http://goo.gl/8QP170


دوستی در فیسبوک به نام Haady Macaarem مطلب را اینگونه تکمیل کردند:

فرمایشات منقول و منتسب به ایشان، مصداق تمام و کمال "خسن و خسین هر سه دختران مغاویه هستند" است. اگر قرار به نقد بود تک تک ادعاهای ایشان محل بحث، و عامیانه است. مساوق دانستن اعتدالیون و تقریبیون، جدا سازی اعتدال و تقریب از اخباریان. تنها اخباریان را به دو گروه تندرو و میانه رو تقسیم کردن (کأنّ در بین اصولیان تندرو نداشتیم)، اینکه اخباریان تندرو اهل سنت را مسلمان ندانستند هم نه به این اطلاق صحیح است (بسیاری از اخباریان در اسلام ظاهری عامه بحثی ندارند) و نه اختصاص به اخباریان دارد (اصولیانی هستند که عامه را از دایره مسلمین خارج میدانند.). ادعا کرده برخی از اخباریان ارتباط با اهل سنت را لازم دانسته! که و در کجا؟ ادعا شده میرزا محمد مرحوم بر سر منبر مجتهدین را فحش میداد! این هم از اقاویل قصص العلمائی و ادعای دشمنان او برای ایجاد مبرری برای توجیه قتل اوست و لذا غیر قابل قبول است. به شهادت تألیفاتش نسبت به علماء اخباری و اصولی متقدم و معاصر خود نهایت احترام و تبجیل را نموده است.
تصور کرده در زمان قاجار روحیه ولائی و تبرائی علما کمتر شده و لذا گفته فضا بهتر شده. حال آنکه مطلب برعکس است و معارف اهل بیت خصوصا مباحث تولا و تبری کما و کیفا رو به ازدیاد و توسعه بوده، بله به این معنی فضا بهتر شده بود. و ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی
خب معلومه! در فقه است!

خب معلومه! در فقه است!

یه بنده خدایی تعریف می کرد می گفت: نشسته بودم پای منبر، به حرف های حاج آقا گوش می دادم.
حاج آقا گفت: کتاب بحارالانوار پر است از اسرائیلیات و احادیث ضعیف و مجعول!
من پاشدم و گفتم: چی داری میگی؟! با عبا و عمامه نشستی بالا منبر پیغمبر! تو اصلا بحارالانوار را باز کردی؟! اصلا می دونی بحار درباره چیه؟!
حاج آقا هم خیلی راحت گفت: خب معلومه! در فقه است!

پ.ن: حکایت خیلی از آخوندهای این دور و زمونه است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

حافظ قرآن یا حافظ نما؟!

قاریان و حافظان قرآن هم مانند هر گروه دیگری خوب و بد دارند؛ 

دسته اول: قرآن را برای خود همچون کالا و سرمایه ای برای بدست آوردن دنیا قرار می دهند، که به وسیله آن پادشاهان را به خود جذب می کنند و می دوشند و بر مردم گردن فرازی می کنند.

دسته دوم: الفاظ و حروف قرآن را حفظ می کنند اما حدود و احکام آن را رعایت نمی کنند. براى خودنمائى و هنگام سودجوئى از آن استفاده می کنند و در دیگر اوقات پشت سر می اندازند و کاری به آن ندارند. مانند سوارکار که هنگام سواری ظرف آب خود را پشت سرش می اندازد.

دسته سوم: کسانی که داروى قرآن را بر درد قلب خویش مى‏نهند. خواندن قرآن و تامل در معانی بلند آن و به کار بستن احکام و رهنمود های آن، خواب و خوراک را از یاد آنان برده است. به خاطر این گروه خداوند بلا ها و شر دشمنان را از مردم می گرداند. اما این گروه، مانند جواهرات گران‌بها کمیاب اند.


(با اقتباس از حدیثی از امام باقر علیه السلام: کافی627/2، امالی صدوق/202، خصال142/1، وافی1706/9، مرآة العقول516/12، بحار187/89)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

احادیث کامل الزیارات

مرحوم ابن قولویه در مقدمه «کامل الزیارات» می نویسد:


و لم أخرج فیه حدیثا روی عن غیرهم إذا کان فیما روینا عنهم من حدیثهم ص- کفایة عن حدیث غیرهم و قد علمنا أنا لا نحیط بجمیع ما روی عنهم فی هذا المعنى و لا فی غیره لکن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته و لا أخرجت فیه حدیثا روی عن الشذاذ من الرجال یؤثر ذلک عنهم عن المذکورین غیر المعروفین بالروایة المشهورین بالحدیث و العلم 


از عبارات مرحوم ابن قولویه در مقدمه کامل الزیارات این طور برداشت می شود که وی نه تنها از معروفین به علم و حدیث - که از ثقات هم بالاتر اند - روایت کرده است بلکه از شذاذ هم روایت نکرده است ولو ثقه هم باشد، پس ایشان ملاک های سختگیرانه تری برای احادیث کامل الزیارات داشته اند، در آنجا می فرماید که از کسانی که اهل روایت است، روایت نکرده و معنای آن شاید این باشد که از کسانی که فقط اهل روایت حدیث ان، حدیث خوان ان، اهل درایت و فهم حدیث نیستند روایت نکرده است، بلکه از علما روایت کرده است.


استاد صالح جواد
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

گعده (قعده) های طلبگی

شاید بهترین تفریح یک طلبه در دوران تحصیل، گعده هایی باشد که دور هم جمع می شوند و مسائل مختلفی را مطرح می کنند، گه گاهی طنز را هم چاشنی آن می کنند ...
گاهی اوقات سر و صدای طلاب بلند می شود، احتمالا سر بحثی به توافق نرسیده اند و یا یکی می خواهد حرف خود را به کرسی بنشاند ...
گعده خوب است اما بعضی اوقات زیاده روی در همنشینی ها و گعده های بی نتیجه باعث اتلاف وقت طلاب می شود...
اهل علم هم آفات خاص خودشان را دارند که شخصیت پرستی یکی از آن ها است و به نظر حقیر از اساسی ترین آفاتی است که طلبه را از حق گرایی و حق محوری به دیگر سو می راند. این آفت را در گعده ها زیاد دیده ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی
تسلط

تسلط

باید به جایی برسی که بتونی این طوری روی کاری که داری می کنی تسلط داشته باشی...

یه بنده خدایی می گفت: اگه می خوای دزد هم بشی، خس دزد نباش ، شاه دزد باش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی
زیارت قبور علما

زیارت قبور علما

امشب بعد از نماز مغرب یه سر رفتم قبرستان شیخان...
هوا سرد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی
روات منسوب به زیدیه در خاتمه وسائل الشیعة

روات منسوب به زیدیه در خاتمه وسائل الشیعة

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و سلام علی عباده الذین اصطفی

اما بعد: مرحوم شیخ حر عاملی (اعلی الله مقامه) در خاتمه کتاب شریف «وسائل الشیعة» در ذیل فائده دوازدهم، مختصری از احوال رجال را آورده است و ما از بین آن‌ها روات منسوب به زیدیه را جمع آوری کردیم.

باب الهمزة
(1)    إبراهیم بن محمد بن سعید؛ الثقفی:
کوفی، ممدوح، کان زیدیا، ثم قال بالإمامة، له (کتب) قاله الشیخ، و النجاشی، و العلامة.
(2)    أحمد بن صبیح؛ أبو عبد الله؛ الأسدی:
کوفی، ثقة، و الزیدیة تدعیه، و لیس منهم؛ قاله العلامة، و الشیخ، و النجاشی، و وثقه ابن شهرآشوب أیضا-.
(3)    أحمد بن محمد بن سعید بن عقدة؛ أبو العباس:
جلیل القدر، عظیم المنزلة، کان زیدیا، جارودیا، و على ذلک مات، و إنما ذکرناه من جملة أصحابنا لکثرة روایته عنهم، و خلطته بهم، و تصنیفه لهم.
و کان حفظة، حکی عنه أنه قال:" أحفظ مائة و عشرین ألف حدیث بأسانیدها، و أذاکر بثلاثمائة ألف حدیث". قاله العلامة، و نحوه الشیخ،
و زاد: أمره فی الثقة و الجلالة، و الحفظ أشهر من أن یذکر، و نحوه النجاشی.
و وثقه النعمانی فی (الغیبة) و أثنى علیه، و وثقه ابن شهرآشوب أیضا-.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی